دانلود رمان شوگر ددی از بهار

در این مطلب از تک رمان ، رمان شوگر ددی را اماده کردیم.برای دانلود رمان شوگر ددی از بهار در ادامه مطلب با ما همراه شوید.

رمان شوگر ددی

بخشی از رمان شوگر ددی:

نمیدونم برای چندمین بار بود، ولی تلفن زنگ میخوردو من نمیتونستم از روی تخت تکون بخورم،یک حس دوگانه عجیبی گلومو فشار میداد،یک دل تنگی آزار دهنده و یک حس نابود کننده ...

حسی که از حرفای آخرش بهم منتقل کرده بودو تا الان که دوروز از رفتنش میگذشت لحظه ایی ولم نکرده بود.

تو خونه راه میرفتم،هر بار یک گوشه کز میکردم،فکر میکردم،در حد نیاز غذا میخوردم،ولی خواب اصلا به چشمم نمیومد،وقتی رو تخت دراز میکشیدم صحنه های اون شب جلو چشمم رژه میرفتن و به این فکر میکردم که از این به بعد شغلم همینه،برای داشتن یک سرپناه باید از نجابتم مایه بذارم ،نجابتی که با عشق و رویاهای خیلی زیبا تقدیم مردی کردم که تو چند ثانیه با چند کلمه همشو نابود کرده بود..

ولی این دل برای دیدن دوباره اش پر میکشید،این دوروز از بس زنگ زده بود که حتم داشتم وقتی برگرده باید یک توضیح قانع کننده برای جواب ندادنم بهش بدم ،ولی من اصلا نه توانشو داشتم نه ذهنو فکرم یاری میکرد تا دنبال جواب مناسب بگردم...